نگاهی به کتاب نوری که در خود داریم|اثر دوم میشل اوباما

کتاب میشل اوباما

خود عنوان کتاب چنان حس خوبی دارد که از همان ابتدا دوست داریم بین صفحات کتاب، دنبال آن نوری که میشل اوباما ازش صحبت می‌کند، بگردیم. اما برای دستیابی به آن نور باید به اندازه مطالعه ۲۷۲ صفحه کتاب، صبور باشیم. از همان صفحات اول کتاب، صمیمیت و صداقت این بانو ما را علاقه‌مند می‌کند تا بقیه تجربه‌های زندگی و سخنانش را دنبال کنیم.

احساس نزدیکی با میشل اوباما

در هیچ سطری از سطور کتاب، میشل اوباما در مقام یک سیاستمدار دست نیافتنی یا دست کم همسر یک سیاستمدار حرف نمی‌زند. او به سادگی از راهکارهای پیش افتاده‌ای می‌گوید که با استفاده از آن‌ها توانسته زندگی پر پیچ و خم خود را با استواری تاب بیاورد. برای مثال از بافتنی بافتن به عنوان فعالیتی آرام‌بخش یاد می‌کند.

در میان فصول مختلف کتاب، میشل گریزهایی به دوران کودکی خود می‌زند. تمام آنچه را که با رنج و قدرت پشت سر گذاشته، شرح می‌دهد و از این طریق به من خواننده این حس را القا می‌کند که اگر او توانسته بر موقعیت و شرایط محدود کننده جامعه خود غلبه کند، پس من نیز می‌توانم. اما نه اشتباه نکنید. نویسنده هیچگونه انگیزه‌ای برای القای انرژی مثبت یا روحیه مثبت کاذب به خواننده ندارد. این احساسی است که به طور ناخودآگاه به خواننده دست می‌دهد.

شجاعت میشل در بیان حقایق

این بانوی تحسین برانگیز، از ساده‌ترین نیازهای ما به عنوان انسان پرده بر می‌دارد و به شکلی بی‌پروا هم اینکار را انجام می‌دهد. نیازهایی مثل نیاز به دیده شدن، نیاز به تحسین شدن و مقبولیت و مقوله‌هایی از این دست که در فرهنگ ما آدم‌ها کمتر از آن‌ها صحبتی به میان می‌آورند یا کمتر کسی پیدا می‌شود که اینگونه نیازهایش را ابراز کند.

مادر میشل اوباما، تحسین‌برانگیز تر از خود اوست

گذشته از تمام تلاش‌های شبانه روزی میشل در طول زندگی‌اش برای رسیدن به نقطه‌ای که هم‌اکنون در آن قرار دارد، یک عامل را در موفقیت او پررنگ‌تر از هر چیز دیگری می‌بینم. این عامل خارق‌العاده، “مادر” اوست. فصلی در کتاب نوری که در خود داریم وجود دارد به نام “با مادرم آشنا شوید.”. احساسی که بعد از خواندن این فصل داشتم دقیقا چیزی شبیه به این جمله بود: “از اعماق قلبم از آشنایی با مادرتان خرسند شدم خانم اوباما.”

مادر میشل شخصیتی دارد که بیش از هر فرد دیگری تحسینش می‌کنم. او نمونه یک مادر شجاع است. نمونه مادری است که در اوج نگرانی و اضطراب، به فرزندانش فضای وسیعی برای حضور و زندگی و تجربه کردن می‌دهد. او تا جایی که خطری برای میشل و برادرش وجود نداشته، خود را کنار می‌کشیده و اجازه می‌داده تا آن‌ها خودشان این زندگی پر از راز را کشف و زیست کنند. و این کار به گفته خود میشل اوباما، احساس قدرتی بی‌نظیر به او می‌داده. به نظر شما کودکی که در سن ۶ یا ۷ سالگی با انجام کارهای مستقل، احساس قدرت و ارزشمندی را درک کرده، تعجب‌آور است که در بزرگسالی به چنین جایگاهی دست پیدا کند؟

حالا در روزگاری زندگی می‌کنیم که می‌دانیم هر رفتاری که با کودک می‌شود، شالوده شخصیت او را در بزرگسالی می‌سازد. مادر میشل بزرگ‌ترین لطف ممکن را در حق فرزندانش انجام داده؛ به آن‌ها اجازه داد تا وجود ارزشمند خود را باور کنند.

بدون شک، مجبوب‌ترین فصل کتاب برای من، فصل آشنایی با مادر میشل است. در این بین نباید از تاثیر شخصیت فوق‌العاده پدر میشل بر او چشم پوشی کرد. پدری که اولین سطور کتاب درباره او نوشته شده و در ادامه نیز بزرگواری و استقامت او را خواهیم فهمید.

میشل اوباما بر ایجاد ارتباطات تاکید می‌کند

جلوتر که می‌رویم به فصل‌های آشنایی میشل با باراک اوباما می‌رسیم. در این فصل، خانم اوباما با ذکر مثال‌هایی از زندگی واقعی خودش، ریزه‌کاری‌هایی را در مورد شروع و ادامه دادن ارتباطات عاطفی بیان می‌کند. شگفت‌زده شدم وقتی دیدم که او صفحات زیادی را به شرح اهمیت دوستی‌ها اختصاص داده‌است. آنطور که پیداست ارتباطات ساده و عمیق میشل با دوستانش، اجازه نمی‌دهند که او در زندگی احساس سرخوردگی زیادی کند. تا وقتی دوستانی هستند که به آغوششان پناه ببریم یا کنارشان بشینیم و ساعت‌ها درد و دل کنیم، چه دلیلی برای داشتن احساسات تاریک و غم‌آلود باقی می‌ماند؟ او معتقد است که ارتباطات، خلاء‌های زندگی ما را به زیبایی پر می‌کنند.

موضوعات گوناگون دیگری هستند که در کتاب مطرح شدندکه مجال نیست از همه آن‌ها صحبت به میان آوریم؛ مانند شیوه برخورد او با دو دخترش یا چالش‌هایی که در دوران ریاست جمهوری و زندگی در کاخ سفید داشته‌است. از رفتار مادر میشل الهام گرفته و مابقی گشت و گذار در صفحات کتاب را به خودتان می‌سپارم تا آنچه را که حقیقتا نیاز دارید و لا به لای سطور کتاب پنهان شده، بیابید.

و در انتها باید بگویم که این کتاب ارزش چندین بار خواندن دارد. به علاوه که ترجمه آن، روان و شیواست و خواننده را خسته نمی‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *