به این ۴ دلیل از آثار هنری لذت نمی برید!

۱- متمرکز نیستید.

هنر گرچه امری روح نواز است، ولی درست مانند مطالعه یک موضوع مهم درسی، تمرکز زیادی می طلبد. البته میزان بهره بری هر شخص از آثار هنری، بسته به نگاهیست که به آن دارد. یک نفر، هنر را مسئله ای تفننی می بیند و از هنر استفاده می کند تا خودش را سرگرم کند. دیگری، هنر را یک امر لازم در زندگی می داند. هنر می تواند روح چنین شخصی را تصفیه کند و برایش درمان باشد. هنر برای شخصی که نگاهی جدی به آن دارد، بی شک معلمی دلسوز است.

۲- به اطرافتان بی توجهید.

همه­ ی ما در طول روز، خواسته یا ناخواسته، در معرض هنر هستیم. بعضی حوزه­ های آن محال است که از زندگی­ های روزمره­ ما پاک شوند. مثل موسیقی. حتی اگر در طول روز فرصت انتخاب ارادی آهنگ و پخش کردنش دست ندهد، باز هم موسیقی طبیعت و دنیای اطراف، ظرف روزانه موسیقی ما را پر خواهد کرد. مثل صدای آب درون کتری که در حال جوش است یا صدای پرنده ها که همیشه می­شود یکی دوتایشان را پشت پنجره هر خانه ­ای پیدا کرد.

هر آنچه در طبیعت هست، در هنر هم وجود دارد.

ویکتور هوگو

(شاید برعکس جمله هوگو نیز درست باشد. هر آنچه در هنر است در طبیعت نیز وجود دارد.)

هنر بعدی که زندگی روزانه، ما را با آن مواجه می­ کند، هنر نوشتن است. صبح چشم باز می­کنی. گوشی­ ات را دست می ­گیری. همین که وارد یکی از شبکه های اجتماعی شوی، سیلی از محتوای متنی بر سرت فرو می ­ریزد. اگرچه نمی توان نام هر محتوایی را متن هنرمندانه گذاشت. اگر اهل کتاب خواندن باشی، رو به رو شدنت با هنر نوشتن حتمی می­ شود.

هنر نقاشی و عکاسی هم امکان ندارد که در طول روز به ما سری نزنند. می شود روزی را بدون تصویر و تصویرگری تصور کرد؟

اگر در خانه تلویزیون هم داشته باشید، حتما از هنر سینما بی­ نصیب نمی­ مانید. اینکه اکثر آثار سینمایی، نمایی مبتذل از هنر را ارائه می­ دهند، بماند به کنار. اینجا صحبت از نقد آثار نیست. حرف این است که اصلا به آثار هنری اطراف، توجهی نمی­ کنیم، چه برسد به اینکه تشخیص بدهیم یک اثر خوب و هنرمندانه است یا نیست.

تصور کنید شما را به باغی پر گل و درخت دعوت کنند و انواع وسایل پذیرایی را فراهم نمایند. شما به عنوان فردی با شخصیتِ کم دقت و آشفته، پا به این مهمانی می ­گذارید. مهمانی تا پاسی از شب ادامه دارد. فردای شب مهمانی، دوستتان می ­پرسد: مهمانی چطور بود؟ خوش گذشت؟ شما می گویید: ای بد نبود.

بد نبووود؟ یعنی آن همه سرسبزی و شکوه باغ، گل­ های رنگارنگ و موسیقی زیبا در تو اثری نداشتند؟

اگر هنر در ما اثری نمی کند، به خاطر آن نیست که در زندگی ما کمرنگ است. اتفاقا پررنگ است و هر لحظه در تلاش است که جلوه گری کند. هنر تلاش می کند تا با عشوه گری ما را ترغیب کند برای لحظاتی از دنیای شلوغ ذهنی خود جدا شویم. ندایش را گوش می­ کنید؟ یا هم چنان به فریادهای در گلو خفه شده ­اش بی اعتنایید؟

دکتر شریعتی در باب هنر می­ گوید:

“هنر عبارت است از پنجره ­ای از این خانه محقر(دنیا) که انسان شریف در آن گرفتار شده، به طرف آن نمی دانم کجایی که همه خواست­ه ای مطلق ما در آنجاست. چرا؟ برای اینکه هنر معتقد است که در این خانه من گرفتارم، این خانه زشت است، این خانه نسبی است، این خانه به من کمبود می ­دهد، این خانه زیبایی­ های لازم را ندارد. بنابراین من پنجره را باز می­ کنم به طرف آن بیرون، آن عالم بالاتر و ماوراتر و زیباتر از این خانه.”

گاهی به آن پنچره­ خاک گرفته گوشه خانه هم توجه کنیم.

۳- تعریفتان از هنر اشتباه است.

یک سوال از شما دارم. آیا وقتی کلمه “هنر” به گوشتان می خورد، اولین تصویری که به ذهنتان می ­آید، یک گالری بزرگ با نقاشی­ های خیره کننده و شاهکار نیست؟ برای خود من که همین است. قبول دارم که آن گالریِ ذهنی، می­ تواند یک مثال عالی از به  نمایش درآمدن هنر باشد، ولی تمام آن نیست. برای استفاده از تاثیر بی نظیر هنر، حتما لازم نیست به آن گالری با شکوه قدم بگذارید. هنر در اندازه ­های کوچک تر خود مثل تماشای یک عکس زیبا یا خواندن مقاله ­ای ادبی، می­ تواند کارگشاتر از آن باشد که انتظار دارید.

۴- هنر دغدغه تان نیست.

متاسفانه هنر در دوستی و بذل محبت، کمی خساست به خرج می ­دهد. تنها با کسی رفیق می ­شود و لبخند بر لبش می­ نشاند و طوفان درونش را آرام می­ کند که در پی ِ­اش باشد. او را بجوید. هنر به اصل “دنبال کسی باش که دنبال تو باشد” بیش از آنچه فکر کنید وفادار است.

حالا این شما و این میدان هنرنماییِ هنر!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *