یادداشت های زیرزمینی | معرفی متفاوت ترین اثر داستایفسکی

یادداشت های زیرزمینی
نام کتابیادداشت های زیرزمینی
نویسندهفئودور داستایفسکی
تاریخ چاپ نسخه اصلی۱۸۶۴ میلادی در روسیه
تاریخ چاپ اولین نسخه ترجمه شده۱۳۳۲ شمسی ( آقای رحمت الهی)
مترجمپرویز شهدی
ناشرمجید
تعداد صفحات۱۷۶
قیمت۶۵ هزارتومان (به همراه داستان شب های روشن)

کیفیت ترجمه

آقای شهدی این رمان را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کردند. متن تقریبا روان است اما بعضی جملات گاه طولانی شده و به همین دلیل فهم آن مشکل می شود. اگر به دنبال ترجمه از زبان روسی هستید، آقای رحمت الهی برای اولین بار در سال های دور و آقای حمیدرضا آتش بر آب در همین سال ها، متن این اثر را از روسی به فارسی ترجمه کرده اند.

نظر مؤلف یا مترجم

آقای شهدی در قسمتی از پیشگفتار کتاب نوشته اند:

“در یادداشت های زیر زمینی که بسیاری از داستایفسکی شناسان، آن را کلید درک همه آثارش می دانند، نویسنده یعنی راوی دیگر جوان نیست. چهل ساله است. آن قدر بلاها سرش آمده که آدم تعجب می کند چگونه دوام آورده و زنده مانده است: بیماری صرع، تهیدستی، به دوش داشتن بار هزینه های زن و فرزندان برادرش، زندان و تبعید در بدترین شرایط. این چنین آدمی چگونه می تواند مانند تورگنیف ثروتمند و اشرافی یا تولستوی ملک و رعیت دار، خوشبین باشد و در داستان هایش به روی خواننده لبخند بزند؟”

داستان من و کتاب

دوستی قدیمی از دوران دبیرستان دارم که برای تولد بیست و دو سالگیم، قصد کرد هدیه ای  بخرد. و از آنجا که با هم ندار هستیم، صاف و پوست کنده ازم پرسید که چه چیزی می خواهم و دوست دارم. من هم صاف و پوست کنده تر گفتم کتاب. یادداشت های زیرزمینی یکی از کتاب هایی است که آن سال از او هدیه گرفتم.  یادم هست که طی مراسمی خاص، از گارسون کافه ای که در آن نشسته بودیم، خودکاری گرفت و  در صفحات ابتدایی کتاب ها برایم چند جمله ای نوشت. بعد آن ها را تقدیمم کرد. و حالا چرا گفتم این کتاب را بخرد؟ چون قبلا به توصیه آقای فراستی، لیستی از مهم ترین آثار کلاسیکی که باید بخوانم تهیه کرده بودم و این یکی از آن کتاب ها بود. البته انتشارات مجید این رمان را به همراه رمان کوتاه شب های روشن داستایفسکی در یک کتاب منتشر کرده است.

رابطۀ این کتاب با سایر کتاب‌ها

اگر قرار باشد این اثر را با آثار دیگر داستایفسکی مقایسه کنیم، هیچ وجه تشابهی به جز تلخی همیشگی قلم او پیدا نخواهیم کرد. چه بسا بتوان گفت این رمان، متفاوت ترین اثر اوست زیرا در آن خبری از قهرمان های متفاوت یا حتی ضد قهرمان ها نیست. قهرمان و ضد قهرمان و راوی و نویسنده همه یکی هستند. داستان از زبان اول شخص مطرح می شود و به نوعی یک خاطره گویی طولانی به حساب می آید. اما مثل همیشه و همانطور که از داستایفسکی انتظار می رود، این خاطرات، خاطرات خوب و خوشایندی نیستند.

این کتاب چگونه به خواننده کمک می‌کند

تصور می کنم مهم ترین کمکی که خواندن این کتاب به خواننده می کند، این است که او را ترغیب می کند با خویشتن خویش صادق باشد. چرا که گاهی عمق صداقت راوی در بیان احساسات و خاطراتش، آدم را به غبطه خوردن وادار می کند. و جایی می رسد که خواننده خواهد گفت: ” یعنی از این صادقانه تر هم میشه حسی رو بیان کرد؟” راوی از اینکه احساس حقارت و شرم یا حسادت و خشمش را برای خود ابراز کند و بنویسد، هیچ ترسی ندارد.

آدم های دنیای راوی او را به ستوه آوردند و به جایی رسیده که او تصمیم گرفته در اتاقی نمور، منزوی شود. تقریبا از تمام آدم های اطرافش، حتی آن هایی که نمی شناسد نفرت دارد و البته از همه بیشتر از خودش انزجار دارد. این حالت راوی در رمان یادداشت های زیرزمینی، حتما به طور موقت گریبان من و شما را هم گرفته. ایده ی پنهان کتاب در این مواقع، نوشتن و ثبت کردن تمام وقایع و احساساتی است که شخص را از درون متلاطم ساخته.

چند جملۀ کوتاه از کتاب

همگی را تحقیر می کردم، اما در عین حال به گمانم از همگی شان می ترسیدم. حتی پیش می آمد که آن ها را بالاتر از خودم قرار دهم.

آیا علت اینکه نابود ساختن و هرج و مرج راه انداختن را این همه دوست دارد، این نیست که به طور غریزی از رسیدن به هدف و به پایان رساندن بنایی که در دست ساخت دارد می هراسد؟

به این علت به خودم احترام می گذاشتم که احساس می کردم دست کم می توانم تنبل باشم، می توانم خصلتی داشته باشم که از داشتنش اطمینان دارم.

به شما هم تضمین می دهم که ظاهرا مهم ترین اشتغال فکری بشر همواره این بوده که به خودش ثابت کند انسان است و نه یک چرخ دنده.

چند پاره از کتاب

“سرانجام هرگونه قدرت چیره شدن به خودم را از دست دادم. یک بار، دو بار، شاید هم بیشتر کوشیدم عاشق شوم. حتی از این بابت رنج هم بردم. مطمئن باشید آقایان. آدم در عمق وجودش رنج بردن را قبول ندارد. حتی کم و بیش به آن می خندد. با این همه به شکلی کاملا واقعی رنج می برد، حسود می شود، اختیارش را از دست می دهد…علت همه این ها هم آقایان، ملال است. بی حرکتی آدم را از پا در می آورد.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *